چند تا پروژه و ارائه دارم این ترم. تقریبا برای هر درس یکی. مجبور بودم که یکسره پای کامپیوتر خوابگاه بشینم. همه کامپیوترها پر شده بود. یکی از بچه های کارشناسی دو سه دفعه ازم پرسید که کی بلند میشید؟ با خودم گفتم: ببین طفلک کار مهمی داره و حالا گیر کرده. همونجا نشسته بود تا یه سیستم به محض اینکه خالی شد بشینه پاش.
تا اینکه ساعت هشت و نیم شب من رفتم اخبار ۲۰:۳۰ رو نگاه کنم که دوباره گفت: کارتون تموم شده؟ گفتم:نه ولی میتونی یک ربعی بشینی. اومد نشست و منم رفتم سراغ اخبار.
وقتی اومدم دیدم مشغول کار کردنه ولی چه کار کردنی .... حدس میزنین ....؟؟
نه اشتباه کردین سکس نه ..... داشت پاستور بازی می کرد.
اون وقت بود به تفاوت نیاز به کامپیوتر یک دانشجوی کارشناسی با دانشجوی ارشد پی بردم.
حالا که شنیدیم می خواد اینترنت خوابگاه هم کم کم وصل بشه ....
خدا به خیر بگذرونه ...
سلام آقای یزدی
می خواستم بگم مطالب شما رو می خونم ادامه بدین فقط همین
یا علی