خاطرات یک دانشجوی کارشناسی ارشد

همیشه خاطراتی وجود دارند که برای دیگران بسیار مفید است ... فقط آنها مد نظر این وب نوشت است

خاطرات یک دانشجوی کارشناسی ارشد

همیشه خاطراتی وجود دارند که برای دیگران بسیار مفید است ... فقط آنها مد نظر این وب نوشت است

نیاز یک دانشجوی کارشناسی به کامپیوتر

چند تا پروژه و ارائه دارم این ترم. تقریبا برای هر درس یکی. مجبور بودم که یکسره پای کامپیوتر خوابگاه بشینم. همه کامپیوترها پر شده بود. یکی از بچه های کارشناسی دو سه دفعه ازم پرسید که کی بلند میشید؟ با خودم گفتم: ببین طفلک کار مهمی داره و حالا گیر کرده. همونجا نشسته بود تا یه سیستم به محض اینکه خالی شد بشینه پاش.

تا اینکه ساعت هشت و نیم شب من رفتم اخبار ۲۰:۳۰ رو نگاه کنم که دوباره گفت: کارتون تموم شده؟ گفتم:‌نه ولی میتونی یک ربعی بشینی. اومد نشست و منم رفتم سراغ اخبار.

وقتی اومدم دیدم مشغول کار کردنه ولی چه کار کردنی .... حدس میزنین ....؟؟

نه اشتباه کردین سکس نه ..... داشت پاستور بازی می کرد. 

اون وقت بود به تفاوت نیاز به کامپیوتر یک دانشجوی کارشناسی با دانشجوی ارشد پی بردم.

حالا که شنیدیم می خواد اینترنت خوابگاه هم کم کم وصل بشه ....

خدا به خیر بگذرونه ...

نظرات 1 + ارسال نظر
علی راد دوشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 07:51 ب.ظ

سلام آقای یزدی
می خواستم بگم مطالب شما رو می خونم ادامه بدین فقط همین
یا علی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد